کاشان آنلاین : فرصت گفت و گو با ایرانیانِ دور از وطن که بیرون از مرزها عشق و علاقه شان را به خاک و تاریخ و فرهنگ وطن شان با شدت و شور فریاد می زنند، همیشه جالب و جذاب است. کسانی که شاید از ایرانیان ساکن در کشور، شور و شعف و حس تعلقی بیشتر به وطن دارند و این را با چنان عاطفه و احساسی بیان می کنند که در این گفت و گوها، گذر زمان حس نمیشود.
سفر شماری از گردشگران اسپانیایی در یکی از واپسین روزهای پاییز به کاشان بهانه ای شد برای دیدار و گپ و گفت با یک بانوی نویسنده و ادیب ایرانی که حدود ۳ دهه از زندگی اش را در بیرون از مرزهای کشورمان گذرانده و در پاییز ۱۴۰۰ همراه این گروه، سفری کوتاه به شهر کاشی و گلاب داشت.
خانم “شهزاده ایگوآل ” متولد تهران است و بزرگ شده ازمیر و استانبول ترکیه که اکنون علاوه بر استانبول در والنسیای اسپانیا هم اقامت دارد و حدود ۱۲ سال است که نویسندگی را حرفه ای دنبال می کند و از ۶ سال پیش تاکنون نیز سه رمان درباره ایران نوشته است. آنچه در ادامه می خوانید شرحی از فعالیتهای فرهنگی-ادبیِ ایران دوستانهیِ این بانوی هموطن در سالیان اقامتش در ترکیه و اسپانیاست.
*سعی کرده ام در برابر رسانه های غربی که برخی شان مشغول روی سیاه نمودن کشورم هستند، ایران واقعی و تاریخ و ادبیات و فرهنگ ناب اش را به همه جهان و جهانیان معرفی کنم. من تلاش کردم بخشی از این کوشش را از طریق رمان هایم پیگیری کنم. من از اخلاقیات مهربانانه و رفتار و اصالت های جامعه ایران و از تاریخ و ادبیاتش با عشق می نویسم. البته بنده جامعه شناس هستم و در دانشگاه های ترکیه همچنین در انجمن های شرق شناسی تدریس می کنم.
*اولین رمانم (آژیر قرمز در تهران) در مورد جنگ ایران و عراق بود. از دیدگاه یک کودک ایرانی داستان پناه گاهها، محدودیتها، شیشه های ضربدری چسب خورده، بمبارانها، تاریکی ها و .. آن دوران را روایت میکند. داستان کتاب، بیشتر در مورد یک اتحاد ملی سخن می گوید که در ترکیه بازتاب بسیاری داشت. رمان دوم (رولز رویس را به رگبار بستند) نیز باز گویای سرگذشتی حقیقی و در باره خیانات منافقین خلق است. سومین رمانم (اشک های اصفهان) که چند ماه پیش در ترکیه به چاپ رسید و آن هم با استقبال خوبی روبرو شد. داستان دو عشق در اصفهان، با فاصله ۳۲۰ سال…
*اولین کتاب بنده در سال ۲۰۱۰ با نام “باز کن پنجره را دیوانه وار آفتاب می بارد” منتشر شد که یک داستان کوتاه بود. روایتی از نگاه یک جامعه شناس خاورمیانه ای که یکی از داستانهای پربازتاب ترکیه شد. جالب اینجاست که برخی از نویسندگان و هنرمندان ترکیه فکر می کردند این رمان ترجمه شده است! اما بعد که متوجه شدند ترکی می نویسم جور دیگری به قضیه نگاه کردند و مخاطبانی در محدوده قلم من ایجاد شد که مرا سالهاست می شناسند و البته در کنفرانس های جامعه شناسی من درباره ایران و همچنین گفتارهای ادبی ام حضور پیدا می کنند.
*مخاطبانی که کتابهای من را خوانده اند معتقدند رمان اشک های اصفهان در بین این چند کتابم، جور دیگری است و می گویند از قلم شهزاده شگفت زده شده ایم! این رمان، روایت عاشقانه ای است که میان دو نفر در اصفهان رخ می دهد،از تهران شروع شده و در اصفهان به اتمام میرسد. در لابه لای این داستان مدرن، از قدمت کاشان و سیلک و باغ فین و کوچه های کاهگلی این شهر، رد پاهایی می بینیم. وقتی این کتاب توسط خانم نازلی علمی در ایران به فارسی ترجمه شد خیلی برایم عجیب و جالب بود که کتاب ترکی از من به زبان فارسی و مادری ام ترجمه شده است.
*من با تبحری که به زبان ترکی استانبولی در نوشتن دارم، متاسفانه در زبان فارسی آن گونه که می خواهم نمی توانم بنویسم اما با این وجود توانسته ام طی سالیان طولانی سکونت در خارج از ایران قهرمانان رمان هایم را با زبان ترکی معرفی کنم و علاوه بر این با بهره گیری از کلمات فارسی و عثمانی این دو زبان را به هم پیوند بزنم.تا به امروز کسی از این سبک،در ادبیات معاصر ترکیه استفاده نکرده است و همین امر باعث شد که کتابهای بنده به عنوان یک نویسندهی غیر ترک جایگاه خاصی در بین ادیبان این کشور داشته باشد.
*من سعی می کنم در کتابهایم از آثار ادبی کلاسیک و معاصر ایران، شاهنامه، حافظ و سعدی، سهراب و مشیری، شهریار و هدایت حتما مواردی را ذکر کنم. باید به قدری زیبا بنویسم که مخاطبان غیر ایرانی با ادبیات و هنر بی نظیر ما آشنا شوند. در ترکیه غیر از مولوی، خیام، شمس و شاید صادق هدایت و فروغ و صمد بهرنگی چهره دیگری را نمی شناسند. این که مولانا ایرانی است، برای بسیاری از ادبا و روشنفکران ترکیه اثبات شده ولی گاهی اوقات به دیگرانی از آن کشور می گویم یک بیت شعر غیرفارسی از مولانا بگویید تا اثبات کنید او ایرانی نیست!
*این در حالی است که من همچنین در دانشگاههای ترکیه چند سالی است که کنفرانسی تحت عنوان “ایران را با یک ایرانی بشناسیم” برگزار می کنم تا بدینوسیله از تاثیر ادبیات و چگونگی الهام بخشی آن در زندگی روزمره ی ما ایرانیان، حتی در هنر و فرهنگ، بگویم. گاه کسانی که در این جلسات شرکت می کنند از اساتید مهم و بزرگ ترکیه هستند، که به نظرم این امر نه تنها برای خودم بلکه افتخاری است برای میهنم.
*ترکها برای آشنایی بیشتر با ایران و شنیدن درباره ی تاریخ و فرهنگ ایران زمین، در این نشست ها شرکت می کنند. آنان که به دین اسلام و علی الخصوص مذهب تسنن، تعصب بیش از اندازه دارند برای شنیدن در رابطه با دین زرتشت مشتاقانه سر تا پا گوش اند. هنگامی که از عیلامیان و هخامنشیان و ساسانیان … می گویم، از تاثیر پیامبر زرتشت بر فرهنگ و نحوه ی زندگی مردم ایران سخن به میان می آید،از چرایی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک… و از سفرهی عقد و نوروز و یلدا و دیگر آداب رسوم ایرانی؛ باید گفت که نویسندهی ایتالیایی “دانته” اثر کمدی الهی خود را از اَردا ویراف نامه و شاهنامه ی فردوسی الهام گرفته و یا این که راهنما و شمع زندگی شاعر معروف آلمانی “گوته” حافظ شیرازی بوده است.
*در کنار این فعالیت ها، بنده برای دومین بار در ۱۲ ژانویهی ۲۰۲۲ در یک آمفی تئاتر ۷۰۰ نفری واقع در استانبول یک برنامه ی نقالی ایرانی با نام “هزار و یک شب در یک شب” برگزار خواهم کرد. من در این اجرا با پوشیدن لباس های سنتی بر روی صحنه می روم و به همراه نوازندگان هنرمند ایرانی بخش هایی از اشعار عطار و شاهنامه و نظامی، برخی از اشعار شهریار را در پرده ی اول میخوانم. در پردهی دوم، دیدار شمس با مولانا و کشته شدن شمس را به طرز نقالی شرح میدهم و پس از یک فاصلهی کوتاه تمام اشعار و داستانهای گفته شده را به ترکی استانبولی برای حاضران میخوانم.
*این نوع اجرا را تقریبا از ۶ سال گذشته در ذهن داشتم و گاه گوشه هایی از این نوع برنامه ها را در کنفرانسها اجرا کرده بودم که با استقبال بیش از حد حضار مواجه میشد. اینگونه شد که به پیشنهاد یکی از دوستانم (که از پیشکسوتان تئاتر ترکیه به شمار می آید) برای شروع ،در سالنی با گنجایش ۳۰۰ نفر (سال ۲۰۱۹) اجرا کردم. این برنامه بازتاب خوبی در رسانه ها و مطبوعات داشت و با عنوان “مداحی مدرنِ نقالِ ایرانی در ترکیه” تیتر روزنامه ها شد. این بار پس از سه سال وقفه به دلیل شیوع بیماری کرونا، یکی از هولدینگهای بزرگ ترکیه حامی برنامه خواهد بود تا بنده بار دیگر افتخار همکاری با ۱۰ نوازنده هنرمند ایرانی را داشته باشم.
*گاهی اوقات بعضی از سوالات غربی ها برایم تلخ است و باعث دل گرفتگی ام می شود؛ اینکه مگر در ایران ماشین لباسشویی هم وجود دارد؟! یا مثلا، مگر در ایران دانشگاه هم هست که ایرانی ها بروند؟! بله، هیچ جای دنیا اوتوپیا نیست ولی این هم درست نیست که آدمیزاد به خاطر مشکلات موجود در کشورش از خاک خود بگذرد. در تمامی جهان هیچ یک از سیستم ها خارج از مشکلات نیستند که این هم نکته مهمی ست که ایران با وجود ۸ سال جنگ تحمیلی و۴۰ و اندی سال تحریم ابرقدرت ها توانسته پا بر جا بماند. از نظر من وطن پرستی وظیفهی هر ایرانی است و من با بازگویی فرهنگ و ادبیات ایران در ترکیه و دیگر کشورها دِینم را نسبت به وطن ادا میکنم.
*این یکی از اولین تورهای-گروه گردشگر- اسپانیاست که برای شان ویزای توریستی صادر شده. همه از اسپانیا و از شهرهای مختلف این کشور هستند. امروز در باغ فین کاشان توضیحاتم درباره باغ ایرانی به گونه ای به اتمام رسید که در ذهن آنها یکی از کاخ های معروف اسپانیا (الحمرا) تداعی شد.